ارشاک ارشاک ، تا این لحظه: 12 سال و 6 ماه و 1 روز سن داره

ارشاک عشق مامان و بابا

دندون جدید

پسرم گل پسرم دندونهای جدید در اومد 3 تا نیش حالا تو 15 تا دندون داری و دندون 16 هم در راهه ... البته هر دفعه موقه در اومدن دندونهات اذیت می شی اما تو پسر خیلی صبوری هستی یه عکس هم می زارم که هر بار بهش نگاه می کنم گریه ام می گیره   خیلی مظلومانه نشستی روی صندلی ...
23 ارديبهشت 1392

ارشاک و گردش در پارک

پسر نازم از بعد از عید داریم تقریبا هر روز می ریم پارک ... چون شدیدا عاشق تاب و سرسره هستی اما بچه خوبی هستی بعد از یه ذره بازی می گم بریم خونه اول می گی نه اما وقتی بغلت می کنم فقط دو سه بار می گی عاباس عاباس ( یعنی تاب تاب عباسی ) بعد که بهت می گم فردا دوباره می یام ساکت می شی و لبخند می زنی قربونت اون خنده ات بشم من و حالا چند تا عکس از بعد از عید نوروز تا به حال  خیلی مثل بچه های مودب نشستی روی صندلی اینجا هم پارک ملته با خاله ستاره و خاله رویا و خشایار رفتیم پسرم کلی بدو بدو کردی توی چمنها بقدری که خسته سده بودی و روی زمین دراز کشیدی ...به هیچ صراطی هم راضی نشدی راه بری دیگه .. تا دم ماشین توی بغلم بودی .....
17 ارديبهشت 1392

18 ماهگی گل پسرم

عشق مامان نفس مامان شیرین مامان 1.5 ساله شدی هورا مبارک باشه عزیزم به شدت خواستنی تر شدی خیلی مهربونی خیلی زیاد می یای منو بغل می کنی نازم می کنی و بوسم می کنی آخ که نفسم به نفس تو وابسته است   و اما :   دندون سیزدهم هم نوک زد دندون نیش پایین سمت چپ باز آب دهنت می ریزه و معلومه که دندون های بعدی هم در راهند داری به سرعت بلبل زبون می شی هر چیزی رو بتونی تکرار می کنی پیسا : پریسا عما :عمو و عمه گلا ، لا : خاله گیغغغغغغغغغا : دوغ که به شدت عاشقش هستی ماس: ماست این یکی رو هم شدیدا دوست داری هر سطل ماست یا هر چیزی که مثه سطل ماست رو می بینی می گی ماس ماس هر وقت گرسنه باشی اعلام می کنی : به ب...
7 ارديبهشت 1392

سفر نامه نوروز 92

پسرم امسال عید هم مثل هر سال بار سفر بستیم فقط با این تفاوت که سال تحویل رفتیم پیش شهلا جون و عمه پرندیس ... چون بابا پژواک می خواست سال تحویل بره سرخاک بابا اسماعیل... برای همین لحظه سال تحویل سه تایی کنار هم نبودیم بابا سرخاک بود و ما خونه عمه من امسال خیلی گریه کردم لحظه سال تحویل ... اگه هر سال فقط یه بغض سر گلومه اما امسال دیگه داشت به هق هق می رسید... برای مامان مهین و سلامتیش خیلی دعا کردم برای شما که چراغ خونه مونو روشن کردی دعا کردم که همیشه سالم و تندرست باشی و ... بعد از سال تحویل ما هم حاضر شدیم و رفتیم خونه ابدی بابا اسماعیل .. بعد از اون هم چند جا رفتیم عید دیدنی قرار بود شب برگردیم تا صبح بتونیم راه بیافتیم بری...
2 ارديبهشت 1392

عکس های نوروز 91

عید همه مبارک اینجا گرگان خونه خاله میترا بابا پژواکه ارشاک موهاشو فشن کرده دراینجا ارشاک می خواد بره عید دیدنی خونه خاله مهناز مامان سحر   و این عکس هم ارشاک وباباش   ...
24 فروردين 1392

سال 92 مبارک

سلام بر گل پسرم سال نو مبارک قشنگم خوشبختانه هنوز فروردینه و من وبت رو اپ می کنم پس می تونم بگم سال نو مبارک. فعلا فقط تبریک تا برمیگردم ..... ...
24 فروردين 1392

تولد یک سالگی گل پسر

عشق مامان تولدت مبارک تولدت مبارک یک ساله شدی و دل من در این یک سال فقط برای تو تپید دوستت دارم پسرم پارسال در هفتم آبان ساعت 9:15 صبح بارونی به دنیا اومدی ... در زادروز کورش کبیر .... امید وارم همچون کوروش نام نیکی ازت به جا بمونه و اما ........ جشن تولد یک سالگی بعد از یک ماه برنامه ریزی در تاریخ 4 ابان برات جشن تولد گرفتیم فهرست مهمانان: اعضای خانواده و فامیل : مامان مهین بابا حسین خاله ستاره عمو محمد و ارشیا جون دایی امیر و دایی اسی شهلا جون عمه پرندیس عمو حسن و پارمیس جون خاله سهیلا و آقای دکتر کریمی و هومن جون ( خاله بابا پژِی) عمو آرین و عم سینا ( پسرعموهای بابا پژواک) دوستان مامان و بابا : خاله ...
24 فروردين 1392

من دوباره اومدم

پسرم منو ببخش  از اخرین دفعه ای که وبلاکتو آپدیت کردم 4 ماه می گذره  خیلی حس نوشتن ندارم  چی کار کنم خوب توی وبلاک نویسی تنبلم  مامان جون توی این مدت خیلی اتفاقهای مختلفی افتاده و تو کلی بزرگ شدی به ترتیب می گم هر جند می دونم کلی از اتفاقا رو جا می اندازم چون خیلی از تاریخش گذشته توی اذر ماه مریم جون مامان پندار با گل پسر اومدن مشهد و پیش ما هم اومدن خیلی خوب بود و خوش گذشت توی همون روزا تو تازه راه افتادی و دندون هم در اوردی  اخر آذر مامان تصمیم گرفت بره سرکار  و از 25 آذر به صورت آزمایشی شما به مهد کودک بیمارستان مهر رفتی  چند روز منم پیشت بودم خیلی گریه می کردی زمان جدا شدن&nb...
16 اسفند 1391