ارشاک ارشاک ، تا این لحظه: 12 سال و 5 ماه و 21 روز سن داره

ارشاک عشق مامان و بابا

نورروز نامه 1

سلام سال نو که دیگه داره کم کم کهنه می شه مباااااااااارک به من می گن مامانی که در نوشتن وبلاگ پسرش همیشه تنبله... بگو هزار ساعت بشین پای اینترنت نیم ساعت وبلاگ گل پسرتو آپ نکن هههههههههه امسال اولین سالی بود که بزرگتری هدیه آسمونی مون را سال تحویل کنارمون داشتیم .... و اما وقایع اتفاقیه ..... قرار بود صبح روز دوم من و ارشاک و بابا پژواک راه بیافتیم به طرف چالوس که مثه هر سال عید رو اونجا باشیم... اما از اونجایی که بابایی حسین و دایی اسی و انیس جون و خاله ستاره و خانواده اش هم قرار بود برن بعد از کلی تغییر زمان قرار شد صبح روز یکم قبل از سال تحویلراه بیافتیم :( من که دوست داشتم اولین سال ر با پسرم کنار سفره هفت سین باشم دمغ شدم ....
31 فروردين 1391

چند عکس از پسری 4

سلام چند عکس از گل پسر ارشاک و دختر عمه پارمیس اینم گل پسر در حال جغجغه بازی بقیه در ادامه مطلب ارشاک در حال چه چه زدن و آواز خوندن توی ای عکس هم آستین های بلوز پسرم رو زدیم بالا ت یه کم آفتاب بگیره اخه اینجا هنوز آخر زمستونه و نمی شه از خونه رفتن بیرون   ...
31 فروردين 1391

کارهای پسرم در آستانه 6 ماهگی

گل پسرم چند رز دیگه 6 ماهش تموم می شه .... کارایی که الان می کنه: 1. دمر که می زاریمش غلت می زنه به پشت 2. آواز می خونه ااااااااااااااااااااااا اووووووووووووووو اییییییییییییی 3. پاهاشو می گیره تویدستش کلی باهشون سرگرم می شه گاهی هم شست پاشو می بره توی دهنش 4 .اسباب بازی ها رو خودش بر می داره 5. به کمک بالشت می شینه 6. غش غش می خنده 7 . وقتی باهاش بازیمی کنیم صداهای ذوق زدن رو برای خوشحال کردن ما در میاره بعد صبر می کنه ببینه ما چه واکنشی نشون می دیم و بعد باز می خنده 8. الان مدتیه که دیگه خودش می خوابه پتوشو بغل می کنه می ماله به صورتش تا خوابش ببره  
31 فروردين 1391

چند عکس از پسری 3

    سلام ما برگشتیم با چند عکس جدید قربون اون نگاه معصومت برم من دالتون کوچیکه هستم به به چه دستای خوشمزه ای بخند تا دنیا به روت بخنده   ...
13 اسفند 1390

چند عکس از پسری 2

بدون شرح این شما و صهبا جون و رازیانه جون خونه مامانی در یک مهمونی سورپرایزی به افتخار شما یوهوووو     ...
10 اسفند 1390

چنذ عکس از ماههای گذشته

پسرکم در 4 ماه گذشته ما به اولین مسافرت تو رفتیم  ( من و تو ) بابا پژواک نیو مد یعنی نمی تونست بیاد ... ما از 30 دی تا 29 بهمن به مدت 1 ماه رفتیم کلاردشت پیش مامانی و چند عکس به شرح زیر ... این زمانیه که تازه رفتیم کلاردشت و بعد برف بااااااااااااریییییییییییید و من اسمتو روی برفا نوشتم ههههههههه و بعد یه ادم برفی درست کردم که شکل گل پسرمه :) و هوا خوب شد افتابی افتابی ما هم رفتیم بیرون با مامانی گردش هورررررررررراااااا خوب باز بر می گردم و ادامه داستان ..... ...
7 اسفند 1390

4 ماهگی پسرم

سلام قند عسلم من مامان تنبله هستم که نوشتن وبلاکت برام سخته  شرمنده اما خوب خیلی کار دارم دیگه موش موشکم امروز تو 4 ماهه شدی 120 روزه که توی اغوش منی و این روزا من تو را نفس می کشم. 120 روزگی ت مبارک . 120 ساله بشی ...
7 اسفند 1390

چند عکس از پسری

  پسر 4 روزه من   پدر و پسردر بیمارستان هنگام تولد وقتی من لالا کردم اولین حمام پسرم پای کوچک تو به امید برداشتن گامهای بزرگ اقا موشه به زودی با عکسای جدید بر می گردم   ...
26 دی 1390