من دوباره اومدم

پسرم منو ببخش 

از اخرین دفعه ای که وبلاکتو آپدیت کردم 4 ماه می گذره 

خیلی حس نوشتن ندارم 

چی کار کنم خوب توی وبلاک نویسی تنبلم 

مامان جون توی این مدت خیلی اتفاقهای مختلفی افتاده و تو کلی بزرگ شدی

به ترتیب می گم هر جند می دونم کلی از اتفاقا رو جا می اندازم چون خیلی از تاریخش گذشته

توی اذر ماه مریم جون مامان پندار با گل پسر اومدن مشهد و پیش ما هم اومدن خیلی خوب بود و خوش گذشت

توی همون روزا تو تازه راه افتادی و دندون هم در اوردی 

اخر آذر مامان تصمیم گرفت بره سرکار 

و از 25 آذر به صورت آزمایشی شما به مهد کودک بیمارستان مهر رفتی 

چند روز منم پیشت بودم

خیلی گریه می کردی زمان جدا شدن 

چند روز اول 3 ساعت تنها گذاشتمت

برای اولین بار در زندگی ت گریه های بلند کردی

بمیرم برات که کلی با خودم درگیر بودم تا بتونم با این حس که تو رو تنها بذارم کنار بیام

از اول دی ماه به تو رسمی شروع به کار کردم

و برای اولین بار به مدت 7 ساعت تمام ندیدمت

پر از حس های جورواجور بودم 

متاسفانه از زمانی که می ری مهد خیلی تند تند مریض می شی در این 3 ماه 3 بار مریض شدی انفولانزا که این روزا خیلی هم زیاد شده

تا می یای خوب بشی دوباره یکی توی مهد مریض می شه و تو هم می گیری

در حال حاضر 12 تا دندون داری 

هفته پیش 16 ماهگیت تموم شد و دندون 12م نیش زد 

4 تا پیشین جلو بالا و پایین 

2 تا آسیاب هر طرف

هنوز از دندون های نیش خبری نیس هر چند لثه هات خیلی متورمه

کلماتی که می گی 

ماما

بابا

رو دیگه صدا می زنی

بابایی رو هم می گی

ارشیا رو هم می گی اییا

ارشاک هم می گی ایاک

به می می مامان می گی جی جه

هواپیما: هوا

آب :اآآآ یا با

بده 

باز

عشق مامان کیه ؟ می گی من دستت رو هم می زنی روی سینه ت

الان هم مهد کودکی و من سر کار 

باز برمی گردم و برات عکس می زارم و توضیحات بیشتر می دم