ارشاک و گردش در پارک
پسر نازم
از بعد از عید داریم تقریبا هر روز می ریم پارک ... چون شدیدا عاشق تاب و سرسره هستی
اما بچه خوبی هستی بعد از یه ذره بازی می گم بریم خونه اول می گی نه اما وقتی بغلت می کنم فقط دو سه بار می گی عاباس عاباس ( یعنی تاب تاب عباسی ) بعد که بهت می گم فردا دوباره می یام ساکت می شی و لبخند می زنی قربونت اون خنده ات بشم من
و حالا چند تا عکس از بعد از عید نوروز تا به حال
خیلی مثل بچه های مودب نشستی روی صندلی
اینجا هم پارک ملته با خاله ستاره و خاله رویا و خشایار رفتیم
پسرم کلی بدو بدو کردی توی چمنها بقدری که خسته سده بودی و روی زمین دراز کشیدی ...به هیچ صراطی هم راضی نشدی راه بری دیگه .. تا دم ماشین توی بغلم بودی .... از کت و کول افتادم
و اما شیطونی ها
اینجا تازه ناهار خوردی پریدی رفتی سراغ کامپیوتر
این هم بازی جدیده یه عشق میز تلویزیون داری فک کنم احساس می کنی قله دماونده
اما یه وقتایی هم برای خودت توی خونه عروسکیت بازی می کنی
هر روز بیشتر از قبل دوستت دارم پسرم