20 ماهگی پسرکم
پسر گلم داری به سرعت برق و باد بزرگ می شی
یه دفه شروع کردی مثل طوطی خیلی از کلمات رو می گی . جمله هات فعل ندارن بیشتر وقتا اما روز به روز داری پیشرفت می کنی
بله : بله
باش: باشه
بیس : سیب
تم تم: تخم مرغ
بولو: پلو
ناهار جی جوردی ؟ پیتا پیتزا
امزا: حمید رضا
اعضای خانواده ها رو گروهی نام می بری:
مثلا : عمو ممّ ( عمو محمد ) لا ( خاله ) ایا ( ارشیا
داییزی ( دایی اسی ) انسسس ( انیس)
مامایا : مامانی
بابایا : بابایی
یه عالمه کلمه دیگه هم می گی که فقط از روی تلفظشون می فهمم چیه
کلا اصلا ربطی به اون کلمه نداره
نانا : صندلی
آمنا آمنه : هندونه
و ...
شعری که می خونی :
بابام رفته آآداااله
با کش پاره پاره
خوب و اما عکس :
علاقه شدیدت به ماست و مستقل غذا خوردن
پسر متفکر من در حال تماشای تی وی
وقتی که از در و دیوار و میز بالا می ری
آماده شدی بریم پارک تاب تاب عباسی
توی خونه راه می ری برای خودت می خونی شعرشو
در حال خوردن هندونه یا به قول خودت آمنه امنهکه به شدت عاشقش هستی در بغل بابایا
ارشاک و خرسی که به دلایلی آقا رضا نام داره !!!
ارشاک که عاشق بچه هایی در خونه شهلا جون که جدیدا بهش می گی گ گ قبلا لالا بودها
با پارمیس دختر عمه و بردیا نوه عمه بابا
این جا روزهای از شیر گرفتنته
اجازه داشتی هر کار که دوست داری بکنی حتی خاک بازی توی پارکینگ خونه گ گ
اینجا هم خونه گ گ ازا باش باو هی می رفتی توی پارکینگ هی می ااومدی تو خونه
اینجا هم گریه می کردی که بریم پااک ( پارک)
ماما پااک
منم شمر شده بودم به جای اینکه ساکتت کنم ازت عکس می گرفتم و حاضر می شدم
ارشاک لختش قشنگه
ارشاک وقتی داری سعی می کنی بلوزتو بپوشی
داشتی با کفشدوزکها بازی می کردی رسیدم بالای سرت ازت عکس گرفتم