از شیر گرفتن شاه پسر
پسرکم
تصمیم داشتم در تعطیلات خرداد از شیر بگیرمت که این کارو کردم
اول اینکه رفته بودیم پیش شهلا جون اینا و تو دور برت شلوغ بود کمتر سراغ من می اومدی
دوم اینکه می خواستم تا تابستون نشده از شیر بگیرمت که اذیت نشی یعنی تا هوا خیلی گرم نشده!!
اوایل خرداد هوا دوباره خیلی بهاری بود و من درهمین خیال خام هوای خوب مونده بودم
خلاصه در اقدامی انتحاری آخرین وعده شیرت رو ساعت 7 صبح روز 15 خرداد خوردی و دیگه جی جه تمام شد برای همیشه
بعد از ظهر که می خواستی بخوابی طبق عادت 1 سال گذشته ( از عید پارسال با خوردن شیر می خوابیدی )درخواست جی جه کردی که گفتم دیگه نیس تموم شد و کلی زار زدی و گریه کردی و ما مقاومت کردیم بالاخره توی بغلم خوابیدی
شب هم شیر خواستی اما دیگه گریه نکردی
و جی جه بی جی جه!!!! شیر دادن تموم شد
دلتنگ روزهای سخت در آغوش کشیدنت می شم.
الان توی این رزوها خیلی بیشتر بغلت می کنم و نازت می کنم تا کمبودی رو حس نکنی توهم سرتو می زاری روی سینه من و منو بو می کنی و نازم می کنی و هزار بار منو می بوسی
تو بهترین و مهربون ترین پسر دنیا هستی