یه جمعه خوب
پسر گلم
روز جمعه به خاطر اومدن مامانی همه با هم رفتیم عنبرون ناهار خوردیم. خیلی خوب بود و خوش گذشت.
شهلا جون هم اومده بود مشهد و تو در کنار دو تا مامان بزرگت عشق کردی
و اما عکس های اون روز.
موقع غذا خوردن به علت گرسنگی شدید تو نتونستم عکس بگیرم
عکس ها رو از وقتی شکم همه مون سیر شد گرفتم
اینجا مشغول شیطونی کردنی و داری خودتو برای همه لوس می کنی
ارشاک و ارشیا و خاله و مامانی که بهش می گی ( مامایا )
پدر و پسر
مامان بزرگا و پسرکم
خانواده خوشبخت
بابایی و نوه ها
ارشاک عشق دوغ
و بقیه در ادامه مطلب:
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی