وقایع نگاری
پسرم بازم سلام
امروز اومدم که بازم یه کم از شیرین کاری هات بگم و چند تایی هم عکس بزارم
شما خیلی شیطون شدی
کلا دیوار راستو می ری بالا میز صندلی اوپن میز ناهار خوری میز آشپزخونه جایی نیس که بلند باشه و تو فتحش نکنی
عاشق آب بازی هستی و همچنان عشق حمومی . همیشه آماده برای حموم رفتنی و دلت نمی خواد از حموم در بیای
می گی آب باسی و دم در حموم می ایستی تا بریم حموم
توی خوردنی ها بستنی و دنت رو هم خیلی دوست داریو هیچ وقت این دوتا رو پس نمی زنی
ظهرها که از سرکار بر می گردیم برات بستنی می خرم توی ماشین می خوری
در ضمن یه چیز دیگه هم که زیاد دوست داره مغز پسته و تخمه و پاپ کورن هست که برات می خرم اونا رو هم توی راه برگشت به خونه می خوری
دالی بازی با عروسکاتو دوست داری
عروسک مورد علاقه ات په په که برگرفته از اسم هاپوی خاله من هست رو می یاری و باهاش دالی بازی می کنی بهش می گی دالللله!!!
کلماتی که می گی هاپو ، دس ، پا ، درد ، جوبا ( جوراب) آبنبا ( آبنبات ) ،اشاک ( ارشاک ) بابا یا و مامایا یعنی بابا جان و مامان جان ... با چه عشقی هم این دوتا کلمه رو می گی ، گاب گاب ( بیسکوئیت ، نانا ( صندلی غذا و کالسکه ) مه با فتح م ( بستنی ) گاهی هم می گی بست
موقع شیر خوردن می گم ارشاک دیگه بسه فک می کنی بازیه می خندی و می گی بسسسسسسه
پسرم اسمت چیه : اشاک
ارشاک ماشینت کوش : ایناااااااااااش
برای در اوردن هر چیزی از هر جای مثل خوردنی و لباس می گی در یا اگه باید درش باز بشه می گی باز باز
اولین جمله ای هم که می گی : آببده یعنی آب بده اما این دو کلمه رو سر هم می گی انگار یه کلمه س.
شعر هم یاد گرفتی : یه توپ دارم لللی یه سرخ و سفید و آباسی ( یا آبایه ) می زنم زمین هوااااا می ره
خوب حالا بقیه ماجراها به شرح و تصویر :
باید بگم که چند ماهی بود که گهواره ات برات کوچیک شده بود و یه مدت توی اتاق خودت روی تخت خوابیدی اما یه بار که سرما خورده بودی برگشتی توی اتاق خواب ما و جات شد روی زمین کنار تخت من
اما بعد از واکسن 18 ماهگی تصمیم داشتم برگردی توی اتاقت که خوشبختانه خیلی خوب همکاری کردی و توی تخت می خوابی
در عکس بالا په په رو بغل کردی و روی زمین لالا کردی
و در عکس پایین توی تختت لالا کردی
خوابیدنت توی تختت هم داستان داره
هر وقت خوابت بیاد میای می گی ماما لالا
می ریم توی تخت و بعد از کمی شیر خوردن دراز می کشی
تازگی ها برات موقع خواب قصه می گم که خیلی دوست داری
شنگول و منگول و کدو قلقله زن
اینجا هم رفتیم خونه بابایی و تو با دوچرخه دختر همسایه کلی بازی کردی
اینم بابایی که خیلی زیاد دوستش داری بهش می گی بابایا
اینجا هم دیگه از چرخ پیاده شدی ... فک کنم مثل مامانت عاشق دوچرخه سواری باشی
اینجا ناهار رفته بودیم ساندویچ بخوریم چون غذا نداشتیم تو یه مگس دیده بودی دنبالش می گردی می گفتی ویزززززززز
اینجا هم یه دفه عشقت گل کردی رفتی کفش بابا رو پوشیدی هی می کفتی کفش کفش
این هم گوشه ای از شیطونی هات رفتی زیر میز هال
خوب دیگه این پست طولانی شد بقیه رو در پست بعدی می زارم برات